عاشقان ولایت |
بیانات در ديدار با گروهي از روحانيون حوزههاي علميهي اهل سنت 5/10/1368 ... اين مسأله ي وحدت که در اين ديدار صميمي و دوستانه ميخواهم بيشتر از همه روي آن تأکيد کنم، يک مسأله ي حياتي است. نه اين که بگوييم براي جمهوري اسلامي حياتي است - البته اهميتش براي جمهوري اسلامي جاي شک نيست - اما حقيقتاً براي اسلام و دنياي اسلام حياتي است. در عين اين که دولتها و قدرتها و اداره کنندگان جهان، براي مصالح دولتها و مسايل سياسي خود، به سمت وحدت پيش ميروند، تمام تلاشهاي استکبار در جهت تضعيف ملتها و بخصوص ملت اسلام و ايجاد اختلاف بين اينها به کار ميرود. شيعه و سني که مسأله ي امروز نيست؛ قرنهاست که در اسلام، شيعه و سنييي وجود دارد. در خود مذهب سني، اشعري و معتزلي و مذاهب مختلف وجود دارد. در شيعه، شش امامي و دوازده امامي و اخباري و اصولي وجود دارد. همان دسته بنديهايي که در تسنن هست، همانها در تشيع هم وجود دارد. انواع و اقسام دسته بنديها و فرقه بنديها، يا بر اثر سوء سياست و يا بر اثر سوء فهم و يا با دست مغرض و يا بر اثر جهالت به وجود آمده است. اينها که جديد نيست؛ اما شما ببينيد که امروز در دنياي اسلام، عليه وحدت مسلمين چه قدر تلاش ميشود. البته بعد از پيروزي انقلاب، اختلاف افکني شدت پيدا کرده است؛ چون از انقلاب اسلامي و حيات مجدد اسلام ميترسند. اسلام قوي است. قوّت و معنويت اسلام آنچنان است که اگر به شرايطش عمل بشود و واقعاً اسلام پياده گردد، قدرتهاي دنيا و تختها را ميلرزاند. آنها از اين ميترسند و به همين خاطر نميخواهند بگذارند قوّت و معنويت اسلام زنده بشود. ميبينند که در اين کشور، اسلام حيات پيدا کرده است و ما مجدداً به مباني و احکام اسلامي برگشته ايم و زندگيمان را اسلامي ميکنيم. آنها از اين ميترسند و ميخواهند که نباشد. او که با اصل اسلام دشمن است، در خصومت، برايش شيعه و سني فرقي نميکند. ديديم که استکبار چگونه روي انقلابيون سني در فلسطين و مصر فشار ميآورد. اينها که شيعه ي دوازده امامي نيستند. همه ي اينها برادران اهل سنت ما هستند. ميبينيد که چه فشاري روي اينها ميآورند. براي استکبار که فرقي نميکند. اما او که با اسلام و شعب اسلام و ملت اسلام - از هر شکلش - مخالف است، حالا در موضع يکي از اين فرقه ها قرار ميگيرد و عليه يک فرقه ي ديگر تلاش مينمايد و پول خرج ميکند. ما بايد هوشيار باشيم. برادران! از دشمن، انتظار دوستي نيست. دشمن، دشمن است. دوست است که بايد چشمش را باز کند و آگاه باشد. به نظر من، شما علماي اهل سنت، امروز مسؤوليت سنگين و زيادي داريد. آن مسؤوليت اين است که در حيطه ي زندگي و در آن بلدي که شما زندگي ميکنيد، خداي متعال مقرر کرده است که حاکمي به سبک اسلام در آنجا باشد. قبلاً اينطور نبوده که حاکمي بر مبناي دين انتخاب شود؛ ولي الان در کشور ما اين گونه است. آن چيزي را که انتخاب ميکنند، بر مبناي دين انتخاب ميکنند؛ نه بر مبناي امور ديگر. کشور ما کشوري است که در آن، احکام برمبناي قرآن انتخاب ميشود. آقايان نمايندگاني که در مجلس تشريف دارند، اين موارد را ميبينند. اگر چنانچه حکمي در آنجا بيايد که بر خلاف احکام اسلام باشد، رد ميشود؛ بروبرگرد هم ندارد. هر چه بر خلاف فقه باشد، «فاطرحوه علي الجدار» ميشود؛ ولو تصويب هم شده باشد. به نظر من، دو امر را شما آقايان اهميت بدهيد: امراول، عبارت از تقويت و تبيين و تشريح هر چه بيشتر اسلام براي مردم خودتان است؛ همان که از شما حرف ميشنود و استفسار ميکند. مردم را با احکام دين آشنا کنيد و دين هم از سياست جدا نيست. يکي از احکام دين، احکام اداره ي امور کشور و احکام سلطانيه است. در فقه، بابي است که ابواب احکام سلطانيه است. پس، احکام سلطانيه هم از دين است. کساني که اينها را از هم جدا ميکنند، دشمن دين و غارتگر ميدان سياستند..... ...امر دوم، تأکيد روز افزون بر مسأله ي وحدت است. سالها پيش از انقلاب که با بعضي از برادران اهل سنت صحبت ميکردم، به آنها ميگفتم که اگر ما بخواهيم وحدت اسلامي تحقق پيدا بکند، بايد خودمان را از گذشته جدا و قيچي کنيم. البته، وحدت يعني همين که پيروان اين دو مذهب با هم برادر باشند و احساس برادري کنند؛ نه اين که شيعه، سني و سني، شيعه بشود. نه، مراد از وحدت اين نيست؛ بلکه وحدت به معناي احساس برادري است و همين که هر طرفي احساس کند که ديگري هم مسلمان است و حق اسلامي او را بر گردن خود احساس کند و متقابلاً او هم به همين ترتيب عمل نمايد. من ميگفتم که اگر بخواهيم اين کار را بکنيم، بايد خودمان را از گذشته جدا کنيم. اگر به گذشته برگرديم، دعواست. اين قدر بحث و تکذيب و تغليط و درگيري و خونريزي و اين طور چيزها اتفاق افتاده که اگر نگاهي به گذشته بکنيم، باز دعوا خواهد شد. مردم را به دستهايي که امروز وحدت را ميشکنند، توجه بدهيد. با مردم هم صريح حرف بزنيد. امروز، آن دستي که امريکا عليه وحدت تجهيز کرده، عبارت از همين دست پليد وهابيت است. اين را صريح به مردم بيان کنيد؛ پردهپوشي نکنيد. از اول، وهابيت را براي ضربه زدن به وحدت اسلام و ايجاد پايگاهي - مثل اسرائيل - در بين جامعه ي مسلمانها به وجود آوردند. همچنان که اسرائيل را براي اينکه پايگاهي عليه اسلام درست کنند، به وجود آوردند، حکومت وهابيت و اين رؤساي نجد را بهوجود آوردند تا داخل جامعه ي اسلامي، مرکز امني داشته باشند که به خودشان وابسته باشد و ميبينيد هم که وابسته اند... ... آن که با دشمنان اسلام دشمن است، او در خط اسلام است و آن که با دشمنان اسلام دوست ميباشد و مباهي به اين دوستي است، او در خط کفر است. دوستي او به معناي همپيماني و وابستگي و به معناي اين که منافع او را در حد «اشدّرعاية» رعايت کند، است. وهابيت، بر مبناي ايجاد اختلاف بين مسلمين به وجود آمده است. نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : MyThm ] [ Weblog Themes By : MyThm ] |